4: مراسم چای و درس‌های زندگی

مقالات و نوشته‌های بسیاری در سراسر جهان در مورد بمباران لحظات ما با داده‌ها و اطلاعات جدیدی که هر روزه وارد زندگی مان می‌شوند، منتشر شده‌اند. برخی از این اطلاعات با آنچه ما می‌جوییم مرتبط است، اما بخش اعظم آن نیست. ایمیل‌ها، پیامک‌ها، اخبار، توئیت ها، وبلاگ‌ها، مرسولات پستی، برنامه‌های تلویزیونی، فیلم‌ها، روزنامه‌ها، کتاب‌ها، “رفقا” و حتی خانواده و غیره و غیره. شگفت آورترین نکته این است که در این میان ما برای خوردن و خوابیدن «زمان» داشته باشیم.

بی شک فنّاوری و اطلاعات و ابزارهایی که در اختیار ماست، فرصت غنی تر کردن زندگی مان، ارتباط عمیق تر و غنی تر را برای ما فراهم کرده است. اما این فنّاوری توانایی محدود کردن ما به مصرف کننده دائمی و بدون اختیار خودش را هم دارد.

سال‌هایی که به‌عنوان کارآفرین در صنعت چای فعالیت کرده‌ام، شانس این را داشته‌ام که هم با حجم عظیمی از داده‌ها در کنارم عمیقاً مشغول باشم و هم جزیره‌های ثبات و آسودگی دور از داده برای خودم فراهم کنم. داده‌هایی که گاها “مسئولیت” می‌آوردند. در سطح جامعه ما به تدریج از نیاز شدیدمان به ابزارهایی که بتوانند ما را از این جریان نجات دهند و در میان جریان عظیم داده‌هایی که ممکن است ما را در خود فرو ببرند و روز به روز بر سرعتشان افزوده می‌شود، جایی برای نفس کشیدنمان باقی بگذارند. من درس‌های زیادی از برگ چای گرفته‌ام و اکنون دوست دارم آن‌ها را با شما هم در میان بگذارم.

چرا مراسم؟

فکر می‌کنم مراسمات گذشته دیگر در زندگی امروز جایی نداشته باشند. در گذشته جوامع غنی از مراسم بوده‌اند: مراسم نامگذاری، عروسی‌ها، اعیاد مذهبی و … امروزه مراسم مذهبی دیگر آن شکوه و رنگ گذشته را ندارد و از سوی دیگر حضور فیزیکی مردم به دلیل زمان در این مراسم کمرنگ تر شده است و بیشتر مردم ترجیح می‌دهند به‌صورت مجازی در هر مراسمی شرکت داشته باشند. مشغله نوع جدیدی از مراسم است. چک کردن آخرین پست‌های شبکه‌های اجتماعی دیگران قبل از خواب، خود به نوعی مراسم تبدیل شده است. ارزش و اهمیت مراسم اما هنوز پابرجاست. آن‌ها نشانه‌هایی در زندگی‌اند: از رویدادهای بزرگ و کوچک زندگی و از جریان اساسی و ریتم زندگی ما بر روی این سیاره. توجه ویژه من در این نوشته معطوف مراسمی می‌شود که در زندگی برای کاهش سرعت زندگی، بازگشت به زمان حال و پیوند عمیق تر با خودم و دیگران دارم.

خب – چرا چای؟

نوشیدن چای یکی از مراسم مورد علاقه من است. قدمت و غنای تاریخی چای آن را به یکی از مهم‌ترین مراسم زندگی من بدل کرده است.

چای به من

• ارتباط عمیق با چای کار را می‌دهد. معتقدم زندگی یعنی ارتباط عمیق با خود، جهان و دیگران. با عمیق تر شدن و وسیع تر شدن آن ارتباط، زندگی غنای بیشتری به خود می‌گیرد. نوشیدن چای می‌تواند مرا به جهان بزرگ تری وصل کند. دستی که هنرمندانه برگ چای را چیده است، شاید چند ماه پیش و هزاران کیلومتر دورتر از من، هم اکنون گرمابخش فنجان من در هر قلپ از چایی است که می‌نوشم. بدون این که او را دیده باشم یا با او یک کلمه هم حرف زده باشم، هم چون دو روح در یک بدن، با وی عمیق‌ترین ارتباط را حس می‌کنم.

• ارتباط با طبیعت. این برگ کوچک به راستی یک معجزه تمام عیار است. ترکیبی شگفت انگیز از خاک، نور خورشید و آب باران. بخشی از سیاره زمین که در بخشی از من حس می‌شود و دوباره به سیاره زمین باز می‌گردد. بنابراین ارتباط عمیقی بین من و خورشید و زمین برقرار می‌کند. ارتباطی که خود من هم بخشی از آن هستم. هم چون من، همان قدر که این برگ چای به زمین و خورشید و باران وابسته است، من هم با نوشیدن عصاره این عناصر، ارتباط عمیق تری با طبیعت حس می‌کنم.

• ارتباط با خودم. مراسم دم کردن و نوشیدن چای، مرا با اعمال ساده ای روبرو می‌کند که ویژه خود من است. هر بار استفاده از روش ویژه خودم باعث می‌شود از درست کردن و نوشیدن چای با هنر منحصر به فرد خودم لذت فراوان ببرم. گاهی تلخ، گاهی شیرین، گاهی پررنگ و گاهی کم رنگ. روش درست کردن چای من، بازتابی از آن چیزی است که هر روز در درونم می‌گذرد.

• ارتباط با دیگران. زمانی که برای شخص دیگری چای درست می‌کنم به آن‌ها زمان، فضا و شیوه دم کردنم را هدیه می‌کنم. لذت بردن از این لحظات در سکوت یا در گفتگوی صمیمانه، این لحظه باشکوه از زندگی را با دیگران قسمت می‌کند. لحظه‌ای که می‌توان در آن غنای ارتباط با دیگران و برگ چای، چای کار و سیاره زمین به خوبی حس کرد. لذت تجربه همسفر شدن با دیگری و غنای لحظاتی است که حتی مدت‌ها پس از نوشیده شدن، شسته شدن فنجان‌ها و جداگانه به خواب رفتن‌هایمان باقی می‌مانند.

• ارتباط با لحظه. ساختن و نوشیدن چای مرا به لحظه ارزشمندی وصل می‌کند: «اکنون». حس فیزیکی لمس کتری داغ و رطوبت بخاری که لحظه به لحظه پر سر و صداتر سوت می زند. بافت سرامیک گرم فنجان‌ها و صدای جوشیدن آب و غرچ غرچ شکستن ریز برگ‌های چای وقتی که آن‌ها را از ظرفشان بیرون آورده و درون کتری می‌ریزم. عطر نخستین لحظات دم کشیدن، شیرینی و طراوتی که تمام آشپزخانه را فرا می‌گیرد و باعث می‌شود ذائقه‌ام برای چشیدن آن چه در انتظارش است آماده شود. منظره کتری و قوری مسی و طلایی، زمانی که در فنجانم چای می‌ریزم. و در نهایت آخرین قلپ داغ و لذت بخشی که با تمام وجود فرو می‌دهم و آخرین قطره چای را می‌نوشم. این لحظه با احساس فیزیکی ساختن چای همراه و همگام می‌شود.

• ماندگاری. مدت‌ها پس از نوشیدن چای، هنوز می‌توان تأثیرات زیبایش را حس کرد. اساساً مزایای تندرستی بسیار زیادی با چنین مراسمی همراه می‌شوند، اما مهم‌ترین مزیت احساس خوب است. انرژی گرفتن، بالا رفتن، گرم شدن، احساس اتصال به جهان، تمرکز و اندکی حس کافئین فقط برخی از این مزایا هستند. مهم‌ترین و بزرگ‌ترین مزیت چای پس از نوشیدن آن احساس ایجاد “فضا” است. همانند حس شیرین تیر کشیدن پشت در یک حرکت کششی عمیق یا یک ماساژ عالی. همان حس خوب اما ذهنی و نه جسمی. این ارمغان چای است. با انجام درست این مراسم فضای ذهنی می‌یابید که هم رها می‌کند و هم روح می‌بخشد. حس جمع اضداد و حسی که مدت‌ها و روزها باقی می‌ماند.

راه و روش‌هایی برای ساختن مراسم

مراسم باید

• خسته کننده باشد. هر چقدر بیشتر خسته کننده باشد، راحت تر می‌توان آن را برگزار کرد. در واقع اساسی‌ترین مسائل زندگی، به شدت حوصله سر بر هستند. برای مثال شستن لباس‌ها را در نظر آورید یا دور ریختن غذاهای مانده، دوش گرفتن و از این قبیل. نکته اینجاست که برگزاری مراسم پر زرق و برق اگر چه برای بار اول هیجان انگیز به نظر می‌رسد، اما بدون تلاش شگرف و فوق العاده زیاد ممکن نیست. پس به دنبال مراسمی بگردید که ساده و خاکی و در دسترس باشد. طوری که اشتباهی در برگزاری‌اش نکنید و حتی مجبور به فکر کردن در موردش هم نباشید.

• قابلیت تکرار داشته باشد. باید طوری باشد که بتوانید به‌صورت روزانه، هفتگی یا ماهانه برگزارش کنید. هر روز انجام دادن مراسمی باعث می‌شود تبدیل به ناخودآگاه و طبیعت ثانویه شما شود و شما را با امواج و حرکت‌های گام به گامش همراه سازد. تکرار پذیری مراسم آن را به بخش مهمی از وجود شخص خودتان تبدیل می‌کند و شما را تبدیل به استاد مسلم و چیره دست آن مراسم می‌نماید. خواندن سر مقاله یک مجله، خُرد کردن سیر یا بستن بند کفش‌هایتان. هر چیزی که روزانه بارها و بارها انجام می‌دهید.

• شامل اجزای حوصله سر بر باشد. مراسم باید شامل همه چیزهایی باشد که شما با آن‌ها درگیرید. به این صورت می‌توانید یک “ریتم” ایجاد کنید. حتماً نیازی نیست که مبلغ زیادی برایش صرف کنید. در واقع اساساً شاید اصلاً نیاز به صرف یک صنار هم نداشته باشید. در خانه خود شما سوژه‌های بسیاری برای مراسم هستند. مثلاً من عادت دارم صفحات صبحگاهی‌ام را در دفتری ویژه و با خودکاری با مارک Cheapo fountain بنویسم. من از جریان مرکب خودکار به سوی کاغذ لذت می‌برم، و در همین حال افکارم از درون خودکار به روی کاغذ جاری می‌شوند. پدیده ای که هیچ وقت در استفاده از کامپیوتر تجربه نکرده‌ام. شمع، عود، روغن‌های خوشبو، کتاب، کاغذ، قلم، غذا و کارد و چنگال و … هر چقدر طبیعی تر و قابل لمس تر، همان قدر لذت بخش تر و روح افزاتر. اصلاً شاید هیچ نیازی به اشیاء نباشد. مثلاً همین نفس کشیدن را در نظر بگیریم یا بدن خودمان. با استفاده از تمرین تنفس عمیق، نفس کشیدنمان می‌تواند عمق و لذت بیشتری بیابد. یا با تمرین‌های مکرر ورزش و رقص، شناخت عمیق تری از بدنمان می‌یابیم. نکته این جاست که هر چقدر ابزار و اشیای شما ساده تر و بیسیک تر و مشخص تر و واضح تر باشد، مهم نیست، فقط از همه‌شان استفاده کنید.

• به مشاهده گر و مشاهده شونده امکان ترکیب شدن بدهید. برخی‌ها این حالت را “جریان” یافتن خوانده‌اند (میهالی چیک سنت میهالی: Flow، مترجم). چنین پدیده ای برای ورزشکاران، نویسندگان، هنرمندان، رقاصان و موزیسین‌ها شناخته شده است. با فعالیت خود یکی شدن. حس لذت بخش و عجیبی است زمانی که احساس می‌کنید زمان ایستاده است و شما همه درک و حواس خود از جهان را از دست داده‌اید. هیچ چیزی (نه فیزیکی و نه ذهنی) نمی‌تواند حواس شما از کاری که انجام می‌دهید را پرت کند. با تمام وجود آنجایید و حس شگفت انگیزی است. شگفت انگیز و آزادی بخش و زیبا. و البته سخت‌ترین بخشش این است که به هیچ تلاشی نیاز ندارد. هر زمان که “شروع” کردید، شروع می‌شود. تنها باید به آن حس اجازه ظهور بدهید و سپس همراه جریان به «پرواز» در بیایید.

برخی از فعالیت‌هایی که با آن‌ها مراسم ساخته‌ام عبارت‌اند از:

• اصلاح کردن صورت

• خواندن سرمقاله

• پیاده روی

• تا کردن لباس‌هایم

• وبلاگ نویسی

• شستن ظروف

• ساختن و نوشیدن چای

• دوش گرفتن

• یوگا

• وزنه برداری

• صخره نوردی

• گوش کردن به دیگران

• تنظیم لیست کارهای روزمره

• عکاسی

• نواختن پیانو

• گوش کردن به LP ها

• خرد کردن سبزیجات

• پختن ماکارونی

• تماشای طلوع و غروب آفتاب

• قطع کردن اتصال به اینترنت (روشن کردن حالت پرواز)

• رؤیاپردازی

کاهش حواس پرتی

مراسم ایده آل در آغاز یا پایان روز رخ می‌دهند. چرخه طبیعی زندگی حکم می‌کند در آن زمان‌ها کم‌ترین حجم حواس پرتی‌ها به سراغ شما بیایند. اگر موفق به برخاستن در صبح خیلی زود شده و طلوع خورشید را تماشا کنید و شگفت زده شوید، قاعدتاً موارد بسیار اندکی برای پرت شدن حواس شما وجود خواهد داشت. اگر قرار است مراسمی در طول روز انجام دهید، تلفن همراه، اینترنت بی سیم و ایمیل خود را از کار بیندازید. حتی و حتی اگر قرار باشد برای چند ثانیه و چند لحظه از زندگی روزمره و موارد پرت کننده حواس دور باشید، باز هم انرژی بسیار مضاعفی خواهید یافت. نخستین بار مراسم را به تنهایی انجام دهید. هم چنان که در آن بهتر و بهتر شدید، به دیگران هم فراخوان دهید تا شما را در سفر لذت بخشتان همراهی کنند و البته از آن‌ها بخواهید موارد را دقیقاً رعایت کنند. به خاطر بسپارید که برای لمس دقیق هر مراسمی، نباید هرگز اجازه دهید حواستان در فرآیند مراسم به هم بریزد.