2: عصر حواس پرتی

زندگی ما به وسیله جزییات مختلف از هم گسیخته شده است

Henry David Thoreau

ما در عصر عجیبی زندگی می‌کنیم که به آن عصر اطلاعات گفته می‌شود اما می‌توان به آن عصر حواس پرتی هم گفت

بشر هرگز از حواسپرتی رهایی نیافته است از مزاحمت حشرات دور آتش گرفته تا کنار آمدن با نامه‌های مختلف و در هم ریخته و زنگ تلفن اما حواس پرتی هرگز به میزان فعلی فراوان٫ شدید و مداوم نبوده است. زنگ تلفن فقط یک حالت است ولی پیغام هشدار ایمیل ٫ پیام‌های توییتر و فیس بوک و لیستی از تب‌های باز شده ی مرورگر و همچنین تلفن‌های همراه که همیشه روشن هستند و همیشه با یکدیگر در تماس هستند.

هر روز بیشتر و بیشتر به همدیگر متصل می‌شویم و تا گردن در جریان همیشگی اطلاعات قرار می‌گیریم در واقع ما در یک نبرد با شلیک‌های بی پایان قرار داریم که تمرکز و حواسمان را مورد هدف قرار داده است و به یک وضعیت ناراحت کننده ای از فعالیت‌های چند وظیفه ای ملحق شده‌ایم

وقتی مشغول کار هستیم از جهات مختلفی حواسمان پرت می‌شود و تمرکزمان ر ااز دست می‌دهیم. جلوی ما کامپیوتر قرار دارد با آلارم های مداوم. مختلف و در واقع یک اعتیاد به مرورگر وجود دارد که نه تنها یک حجم و سیع از اطلاعات بلکه ما را به یک سیاه چاله‌ی اطلاعاتی رهنمون میکند که از شر آن نمی‌توانیم خلاص شویم. فرصت‌های نامحدود برای خرید کردن برای چک کردن با دیگران برای پیگیری شایعات و اخبار و یا تصاویر زننده و خیلی چیزهای دیگر.

در طول این مدت چندین ایمیل مختلف به دست ما رسیده است که همگی منتظر پاسخ سریع ما هستند. چندین برنامه به‌صورت همزمان باز شده است که هر کدام از این برنامه‌ها نیاز به تکمیل شدن دارد. چندین نفر می‌خواهند با شما چت کنند تمامی این موارد توجه و تمرکز ما را ازبین می‌برد و تمام این موارد دقیقاً پیش روی ما قرار دارد از کنار ما صدای زنگ تلفن روی میز ٫ صدای زنگ موبایل صدای موزیک همکاران ٫ همکاری که کنار میز می‌آید و سؤال می‌پرسد افرادی که برای ملاقات تماس می‌گیرند و یا سفارش غذا می‌دهند. با این وضعیت زمان خیلی کمی برای تمرکز داریم و جای تعجب خواهد بود اگر تمام کارهایمان را بتوانیم به پایان برسانیم.

بعد از سرکار به خانه برمی‌گردیم و محل کارمان را ترک می‌کنیم حمله به تمرکز و آرامش ما پایانی ندارد تلفن همراهمان را به خانه می‌آوریم و انواع پیام‌های رسیده و ایمیل‌های خوانده نشده که همهی آن‌ها نیاز به پاسخگویی دارند و تماس‌های تلفنی که نمی‌توانیم آن را رد کنیم و جواب ندهیم ما مشغول خواندن می‌شویم فرقی نمی‌کند که روزنامه باشد یا در موبایل که توجه ما را به خود معطوف می‌کند.

ما از تمامی جهات از جانب تبلیغات و آگهی‌ها بمباران می‌شویم که نه تنها توجه ما را جلب می‌کند بلکه تمایل ما را نیز می‌خواهد و به نوعی ما را تحریک به انجام عملی (خریدن) می‌کند.

به خانه می‌رسیم و اینجا تلویزیون وجود دارد که مدام مشغول جار زدن است با 500 کانال تلویزیونی که می‌خواهد توجه شما را جلب کند و 500 هزار آگهی تلویزیونی که تمایل و توجه شما را می‌خواهند افزایش دهند. کامپیوتر شخصی شما هم اینجاست که از ما می‌خواهد کارهای زیادی را انجام دهیم پیام‌های بیشتری برای ما می‌فرستد حواس پرتی بیشتری به ما هجوم می‌آورد شبکه‌های اجتماعی و خرید کردن آفلاین و خواندن هم در این ردیف قرار می‌گیرد.

اینجا دوست و همسر و بچه‌های ما یا هم اتاقی ما هم هستند و همچنین تلفن و موبایل ما هم زنگ می‌خورد این مجموعه اتفاقات بی سابقه و نگران کننده است ما به این عصر پا گذاشته‌ایم بدون اینکه از وقوع آن خبردار شده باشیم یا از عواقب آن اطلاع داشته باشیم. البته که ما می‌دانستیم اینترنت سریعاً توسعه داده می‌شود و این ما را به هیجان وامی داشت و می‌دانستیم که موبایل بیشتر و بیشتر فراگیر خواهد شد.

این واقعیت شاید برای بعضی از مردم خوشایند نباشد و سایرین به آن خوش آمد بگویند ولی تا زمانی که فرصت‌ها و موقعیت‌های مناسب توسط اینترنت و جهان آنلاین خوشایند هستند، حواس پرتی‌های مداوم، انجام چند کار همزمان، عدم آرامش و زمان کافی برای انجام کارهایمان نیز ادامه دارد. شاید ما واقعاً نفهمیده‌ایم که تا چه حد آنلاین بودن زندگی ما را تغییر داده است.

شاید بعضی‌ها فهمیده‌اند ولی سایرین هنوز نه. به نظرم زمانش رسیده است که به این قضیه توجه کنیم.

این یک اعتیاد است

برای کارهایی از قبیل چک کردن ایمیل، وبگردی، چک کردن شبکه‌های اجتماعی مثل بلاگ و فروم و توییتر و فیس بوک یک بازخورد مثبت وجود دارد به همین خاطر اعتیاد به آنلاین بودن خیلی آسان و فوری است.

سایر فعالیت‌های اعتیاد آور مثل مصرف مواد، یا خوردن فست فود همین بازخورد مثبت را دارد. شما فعالیتی را انجام می‌دهید و همان لحظه پاداش خوشایندی به شما داده می‌شود و شما تا یک آیندهی خیلی دور احساس منفی ندارید. چک کردن ایمیل یا هر فعالیت آنلاین مشابهی همین دلیل را دارد یعنی پاداش مثبت سریع و تأخیر اثرات منفی به آینده.

شما ایمیلتان را چک می‌کنید و ای جان یک ایمیل جدید از دوستم شما یک احساس مثبت دریافت می‌کنید شاید وقتی یکی ایمیل دریافت می‌کنید احساس با ارزش بودن می‌کنید.

این خیلی خوبه که از کسی ایمیل دریافت کنید و به همین خاطر پاداش مثبت و سریعی برای چک کردن ایمیل به شما داده می‌شود وبه‌صورت متوالی این عمل تکرار می‌شود تا زمانی که اعتیاد در ذهن شما ریشه کند.

شاید شما از پاسخ به ایمیل‌ها و چک کردن آن خسته شده‌اید و چون بیش از حد زیاد هستند ولی شما به چک کردن ایمیل اعتیاد پیدا کرده‌اید و نمی‌توانید چک کردن ایمیل را متوقف کنید و معمولاً چک کردن ایمیل‌ها پاداش مثبت دارد ولی باید بدانید که پاسخ دهی به همه ایمیل‌ها چیز سرگرم کننده و مثبتی در دراز مدت نخواهد بود.

اما فعالیتی مثل پاسخگویی به ایمیل‌ها سرگرم کننده و جالب نیست ما در فصل ‘‘در ستایش آفلاین بودن’‘به شما خواهیم گفت که چطور می‌توانید این اعتیاد را ترک کنید.

این یک سبک زندگی جدید است

آنلاین بودن و گرفتن اطلاعات به‌صورت همیشگی حواس پرتی‌های مداوم تبدیل به بخشی از زندگی ما شده‌اند. زمانی که کامپیوترها یک بخش کوچک از زندگی ما بودند شاید ما فقط سرکار از آن‌ها استفاده می‌کردیم و وقتی در ماشین یا در قطار و خانه بودیم و یا برای کار بیرون می‌رفتیم آنلاین نبودیم و از کامپیوتر استفاده نمی‌کردیم.

حتی سرکار هم کامپیوترها توانایی محدودی داشتند ما تنها کارهای محدود با برنامه‌های دسکتاپ می‌توانستیم انجام دهیم در حالیکه بازی‌های یک نفره و ساده هم اغلب اعتیاد آور بود ولی کل زندگی شما را شامل نمی‌شد.

کامپیوترها در حال به دست گرفتن کل زندگی ما هستند در حالیکه من یک تکنولوژیست حرفه ای هستم و فکر میکن عواقب این سبک زندگی را باید بررسی کنم. به خاطر اینکه ما یک سبک زندگی را به سرعت ساخته‌ایم و من مطمئن نیستم که برای آن مهیا و اماده باشیم. استراتژی جدیدی نداریم ونمی فهمیم که آیا واقعاً این یک روش درست برای زندگی است یا نه. ما درون آن غرق شده‌ایم قبل از اینکه سیستمی برای کنترل کردن کردن آن توسعه دهیم.

این یک انتطار یا توقع است؟

بگذار فرض کنیم که شما یک روز از خواب بیدار شده‌اید و تصمیم گرفته‌اید که دیگر در عصر حواس پرتی نباشید…آیا می‌توانید از این فضا خارج شوید؟

خوب شما می‌توانید اما باید بر علیه فرهنگ‌ها وباورهای مرسوم بایستید چرا که این باور عمومی از شما می‌خواهد که شرکت کننده باشید و بازیکن باشید.

یک مثال خوب این است که وقتی اخیراً اعلام کردم که دیگر ایمیل‌هایم را کمتر چک می‌کنم و با این کار زمان کمتری برای پاسخگویی به ایمیل‌ها تلف می‌کنم و بیشتر زمانم را روی علایقم صرف می‌کنم که هم ان خلق کردن است.

به نظر این کار برایم ساده است اما همین کار موجب عکس العمل های زیادی از طرف مردم شد. بعضی‌ها برای این کار من را تحسین کردند و نشان می‌دادند که این کار یک گام بزرگ و شجاعانه است و یک توانایی برای شکستن هنجارهای جامعه است بعضی‌ها با توهین و خشم واکنش نشان دادند و بعضی‌ها هم گفتند که احساس می‌کنم یک آدم مشهور هستم و به همین خاطر ترجیح داده‌ام که با ایمیل در دسترس نباشم.

عمل ساده ترک ایمیل واقعاً شجاعانه و مغروران بود چون من مطابق توقعات و انتظارات جامعه رفتار نکرده بودم و از طریق ایمیل در دسترس نبودم و حداقل تلاشی برای جواب دادن به ایمیل‌ها نکرده بودم. خیلی جالب بود چون تنها یک دهه قبل بسیاری از مردم ایمیل استفاده نمی کردند و کسی اهمیتی به این موضوع نمی‌داد و ایمیل فقط یک شکل از این توقعات و انتظارات است.

چقدر از این انتظارات به شغل شما بستگی دارد؟ شما کی هستید؟ کجا کار می‌کنید؟ و چه استانداردهایی در گروه کاری شما وجود دارد؟

بعضی از مردم همیشه انتظار دارند که شما همیشه در دسترس باشید همراه داشتن یک گوشی بلاک بری و یا دستگاه‌های دیگر و پاسخ فوری دادن به مخاطبان سایرین توقع دارند که برای ارسال پیام در دسترس باشید یا Skype شما فعال باشد یا عضو شبکه‌های اجتماعی مثل فیس بوک و توییتر و تالارهای گفتگو باشید. عده ای هم نیاز دارند که اخبار را دنبال کنند و همیشه اخبار بروز را بخوانند.

همیشه آنلاین بودن بخشی از جریان حواس پرت بودن یا توقع و انتظاری است که جامعه نسبت به ما دارد و ایستادن روبروی این جریان برای بسیاری از مردم دشوار است در واقع نیاز به شجاعت یا غرور خاصی دارد.

چطور این اتفاق افتاده است؟ چه وقت انتخاب کردیم که یک بخشی از این جریان باشیم؟ هیچ زمانی مشخصی برای پذیرش آنلاین بودن صرف نشده در واقع تصمیمی گرفته نشده و این روند به سرعت تکامل یافته و ما هم جزیی از این جریان شده‌ایم و الان خیلی سخت که خارج شویم٫ صحبت من این نیست که از این جریان به طور کامل خارج شویم میگویم که نیاز داریم دوباره در این مورد فکر کنیم و توقعات و انتظارات اطرافیان را تغییر بدهیم.

یک سؤال ساده

اینجا یک سؤال ساده است که ممکن است کاربرد این کتاب را برای شما روشن کند: از موقعی که خواندن این کتاب را شروع کرده‌اید و به اینجا رسیده‌اید چند بار حواستان پرت شده است؟ و یا روی یک کار دیگر سوییچ کرده‌اید؟ چند بار در مورد کارهای آینده‌تان فکر کرده‌اید و یا ایمیلتان را چک کرده‌اید؟ و یا کارهای دیگری انجام داده‌اید؟ چند بار خواسته‌اید که سوییچ کنید ولی مقاومت کرده‌اید؟ در حین مطالعه چه چیزهای مختلفی حواس شما را پرت می‌کند؟ چند نفر تلاش کرده‌اند که توجه شما را جلب کنند؟

در یک جهان ایده آل تمام جواب‌ها باید صفر باشد شما باید بدون حواس پرتی و با تمرکز مطالعه کنید و به‌صورت کامل روی وظیفه‌تان تمرکز کنید. بیشتر ما به هر حال حواسمان از جهات گوناگون پرت می‌شود و پاسخ به این تمرینات احتمالاً موضوع را روشن تر خواهد کرد.