دو راه برای تمرکز بر موارد مهم
۵: دو راه برای تمرکز بر موارد مهم
توسط میشل بانگی استینر
من در اتاق هتلی در اروپا هستم. صبح زود است و با کامپیوترم کار میکنم، اتاق تنها با لامپ روی میز روشن است.
میایستم، به خود کششی میدهم. میروم از پنجره بیرون را ببینم و دو تصویر میبینم.
منظره ای در بیرون است - خیابانهای تاریک و مرطوب گشته با باران. پنجره نیز مانند آینه ای، تصویرم را منعکس مینماید.
این دقیقاً ترکیب همان تمرکزی است که برای پیدا کردن کار بینظیرتان نیاز دارید. شما نیاز دارید تا به درونتان بنگرید و با چشمانی باز چشم انداز اطرافتان را ببینید. بگذارید روشش را بیان نمایم.
اما صبر کنید - کار بینظیر چیست؟
تصور کنید هر چرا انجام دادهاید - در کار، خارج از کار - در یکی از این سه بخش قرار میگیرد.
کار نامناسب: اتلاف وقت، کرخت گشتن روح، عدم بهره ازمغز، واقعاً وحشتناکه و به اندازه کافی توهین آمیز، خائنانه ست. همانطور که فرنک زاپا گفته ”مهم نیست تصور کنیم دنیا در آتش یا سردی و یخ بندان پایان مییابد - امکانهای دیگری نیز وجود دارد و یکی از اینها کاغذبازی ست.“
کار مناسب: وظایف مفید و راحتی که زمان زیادی را صرفشان میکنیم. البته با هیچ مورد دیگری اساساً مخالف نیست - احتمالاً دو خطر انتظار میرود. نخست، کار مناسب پایان پذیرست (جدا از لئو و دیوید آلن، آیا شخص دیگری بر هیولای ایمیل چیره شده ست؟ و جلسات را با ان شروع نکرده …) شما میتوانید تمام زندگیتان را تلاش کنید، اما هرگز کار مناسب تمام نخواهد شد. دومین خطر، ان است که شما را در ناحیه امنتان نگه میدارد - یکی از دوستانم میگفت ”یک سوراخ سمور - مانند سوراخ موش است اما با راحتی بیشتر.“
کار بینظیر: مانده است، و برای انجام بیشترش گرسنهاید. این کاری است که معنا دارد، کاری است مهم، اثری به جای میگذارد. میخواهید در موردش صحبت کنید، بخاطرش مغرورید، این سهم کوچک شماست تا جهان را جای بهتری سازید.
و آخرش؟ هر شخص مقدار بیشتری کار بینظیر میخواهد و مقدار کمتری استراحت.
این دو تمرین سریع شاید بتواند کمکتان کند.
جاذب شوید
محل شروع نباید تحت تمرکز هیچ یک از فرصتهای دیگر باشد. محل شروع مورد توجه شماست و برایتان مهم است.
اغلب پیرامون این موضوع، بهعنوان تعریف ارزشها صحبت میشود (و اغلب صدایش بسیار مهم است). من دوست دارم پیرامونش بهعنوان، جذب عقربه قطب نمای درونم فکر کنم. تمامش برای کمک به من است در جهت یافتن صحیح آنکه چه چیزی برایم مهم است در نتیجه میتوانم بهترین روش خودم را میان چشم انداز اطرافم بیایبم.
اینجا یک روش برای انجام آن است.
آیا به شما گفته بودم، قهرمان من هستید؟
شما قهرمانها و انسانهای الگویتان را تحسین میکنید، چرا که آن ها برای مواردی که برایتان مهم هستند، ایستادگی کردهاند، و آن ها این را به نحوی شگرف تر، جسورانه تر و با زیبایی بیشتری نسبت به دیگران انجام دادهاند.
درباره پنج نفر از قهرمانهایتان فکر کنید و نامشان را بنویسید. از نوشتن نام افراد عادی نترسید - شما خواهید دید من چه می گویم وقتی لیست زیر را مشاهده کنید. حال برای هر یک سه یا چهار ویژگی ای که شما تحسینشان میکنید را بنویسید.
چهار قهرمان من:
• بز لایتیر (کارکتری از داستان اسباب بازیها): خوش بین، شخصی اهل ریسک، بی ادب جذاب
دوستی خوب
• پدر من، رابین (شخصیتی واقعی): نجیب، پر از راستی، اشخاص مهم را نخست قرار میدهد
• سیرکو دو سولیل (یک برند): خلاق، بی قرار، قوانین را میشکند، شگفتی آفرین
• دوستم، ریک (شخصی واقعی): با ثبات، میزیان و مرکز انجمنش (اجتماع)، تمایل به شروعی دوبار
شما باید الگویی پدید اورید که من در شکل دهی به ارزشهایم مشاهده نمودم.
• مبتکر / خلاق / شگفتی آفرین
• دوستی خوب / اشخاص را نخست قرار میدهد / مرکز یک انجمن
• اهل ریسک، بی قرار
شما زمانی که تمرین کنید، الگو مشابهی خواهید دید. کلمات زمانی که در کنار یکدیگر قرار گیرند، میتوانید ارزشهایی اصلی درونشان بیابید که کمکتان میکنند بهتر بشناسید و فرصتهای اطرافتان را قضاوت کنید.
تغییر محل خیره شدن
تمرکز کنید بر روی آن چه که هستید و چه چیزی برایتان اهمیت دارد، محلی مناسب برای شروع است. اما نایستید.
الان زمان تغییر محل خیره شدن و گسترش تمرکزتان است. سرتان را بلند کنید و اطرافتان را ببینید. در زندگی فعلیتان بذرهای کار بینظیر در آینده وجود دارد. اینها منتظر مراقبت عاشقانه شما هستند تا صادقانه شکوفه بزنند.
خب، اینها را کجا میتوان یافت؟ دو محل هست که باید فوراً بر روی اینها تمرکز کنید.
نخست، پروژههای آشکاری که میخواهید برای همیشه انجامشان بدهید، اما تا به حال به خودتان متعهد نشدهاید تا آنها را شروع کنید.
روش را تضمین شده در نظر بگیرید.
دوم، مواردی قابل تحمل در زندگی که تحمل ناپذیر گشتهاند. ممکن است در زندگی خانگی، زندگی کاری، در اجتماع، در کشور یا سرزمینتان باشند. اما موردی باعث رنجتان گشته، و میتواند کار بینظیر درستتان باشد که اشتباه و نادرست ست.
اما محل سومی هم برای کاوش هست، اغلب در یک چشم انداز. در کار مناسبی که الان در حال انجامان هستید.
به خاطر اشتغال زیادمان، معمولاً خودمان را در حال انجام یکسری کار، در حالت معمول و استاندارد مییابیم. کار مناسب؟ انجام به اندازه کافی. کار نامناسب؟ انجام به اندازه کافی. کار بینظیر؟ انجام به اندازه کافی.
اما همانطور که کار بینظیرتان را بررسی میکنید، شما فرصتهایی خواهید دید که آرزو میکردید تنها ”به اندازه کافی“ انجام نمیدادید. اینها مواردی هستند که میتوانند برایتان کار بی نظیر ارمغان بیاورند. ممکن است پروژه ای در محل کارتان باشد، کارگشایی در بخشی از پروژه، فرصتی برای استخدام گروهی، کلید اغاز یک رابطه.
مهم ترین چیست، از خودتان بپرسید: من چه کار متفاوتی انجام خواهم داد اگر متعهد شوم که این پروژه، کار بی نظیرم است؟ واقعاً به چالش عمل کن. چطور من تفاوت داشته باشم؟ چه میزان زمان، هزینه، تلاش و منابعی باید برای انجام متفاوتان در نظر گیرم؟ چه شخص دیگری را برای اشتراک و کمک باید دعوت نمایم؟
کار بینظیر نباید جدید و پر زرق و برق باشد. اغلب به همراه دارد هر آنچه همان جاست و این را صیقل دهید تا زمانی که بدرخشد.
فقدان تمرکز
نکته نهایی من این است. تماماً متمرکز نباشد. کار بینظیر در زندگی با انجام دادن شروع میگردد و نه با مشاهده نمودن.
یک مثال - لئو. آیا فکر میکنید لئو زمانی که اولین پست در وبلاگش را مینوشت، تصور میکرد قلمرو مینمالیسم بهعنوان فرقه روحانیت شناخته میشود؟ من فکر میکنم نه. در حقیقت، او مطالعه پیرامون فرقه روحانیت را، یک سال پس از شروع وبلاگش، آغاز کرد - و این لحظهای از وضوح و لذت است که برای همه شما آرزو میکنم: ” بهواسطه این وبلاگ، من به ندای درونم توجه کردم و اشتیاق خودم را یافتم. “