رها کردن اهداف
6: رها کردن اهداف
با رها کردن همه کارها انجام میشود. جهان به وسیله ی کسانی که رها میکنند به پیروزی میرسد. اما وقتی دوباره و دوباره تلاش میکنی میفهمی که دنیا فراتر از بردن است
لائوتسه
یکی از اصول ثابت شده ی ادبیات موفقیت و خلاقیت داشتن هدف برای رسیدن به موفقیت است و از این مطلب هم اعتقادات دیگری به وجود میآید:
* شما باید اهدافتان را به درستی مشخص کنید شبیه روش SMART
* شما باید اهدافتان را به کارهای کوچک عملی بشکنید
* شما باید زمان اتمام برای اهداف و فعالیتهایتان داشته باشید
* شما باید در طول روز بر روی اهدافتان متمرکز شوید
من اینها را می دانم چون برای مدت طولانی به آنها باور داشتهام و با آنها زندگی کردهام و در موردشان نوشتهام البته تا این اواخر.
تا این اواخر من همیشه اهدافم را به روشنی مشخص میکردم٫ اهداف کوتاه مدت و بلند مدت با لیست کارهای عملی را مینوشتم. کارهایم را پیش میبردم و هدفهای زیادی را به سرانجام میرساندم و بر طبق این دید سنتی من موفق بودهام. خوب بحثی در این نیست: اینکه با رسیدن به اهداف کاری شما میتوانید موفق شوید. اما آیا این تنها راه است؟
اخیراً من از اهدافم دور شدهام و از قید وبند اهدافم خلاص شدهام و من خودم را آزاد کردهام چرا که اهداف من اید آل نیستند و به نظر من:
* آنها مصنوعی هستند٫ شما برای اینکه عاشق کارتان هستید کار نمیکنید بلکه چون اهداف خود را مشخص کردهاید کار میکنید.
* آنها محدود هستند - چه میشود اگر بخواهید کاری را بکنید که خارج از چهارچوب اهدافتان است؟ نباید ما این آزادی را داشته باشیم؟
* آنها بروی ما فشار میآورند که به هدفمان دست پیدا کنیم و کارهای مخصوص خودمان را تمام کنیم. فشار استرس زاست وهمیشه بهترین راه نیست
* ما اغلب اشتباه میکنیم یا به اهدافمان نمیرسیم و این دلسرد کننده است
* ما همیشه به جای زمان حال به آینده فکر میکنیم ولی من ترجیح میدهم در زمان حال زندگی کنم
اما بیشتر از هر چیزی اتفاقی که در مورد اهداف رخ میدهد این است که:
شما هرگز راضی نیستید. اهداف راهی برای گفتن این است که: “ وقتی که من اهدافم را به انجام رسانیدم خوشحال خواهم شد و الان خوشحال نیستم چرا که هنوز به آن نرسیدهام” این جله هیچوقت با صدای بلند گفته نمیشود اما این معنی واقعی اهداف است. مشکل اینجاست که وقتی ما به اهدافمان میرسیم به شادی نمیرسیم. ما اهداف جدیدمان را مشخص میکنیم و برای چیزهای جدید تلاش میکنیم.
و در حالیکه تعداد زیادی از مردم می گویند تلاش برای رسیدن به چیزهای جدید کار خوبی است و به همین خاطر است که باید ما همیشه در حال تلاش باشیم. متاسفانه این فکر به این معنی است که ما هیچ وقت راضی نیستیم و هیچ وقت به قناعت نمیرسیم. به نظرم این نوعی بدبختی است. ما باید یاد بگیریم که چگونه به چیزی که داریم راضی و قانع باشیم این تمام چیزی است که مینی مالیست بودن به ما یاد میدهد.
و اگر فلسفه ی من برای شاد بودن در زمان حال است چطور میتوانم بروی اهدافم نیز ثابت قدم باشم؟ این چیزی است که در این سالهای اخیر سعی کردهام با زندگیام وفق بدهم. خوب اگر ما قناعت میکنیم و اهداف را ترک کردهایم آیا به این معنی است که ما هیچ کاری نمیکنیم یا فقط مینشینم و یا میخوابیم؟
نه اصلاً. من قطعاً چنین کاری نمیکنم. ما باید کاری را بکنیم که خوشحالمان میکند انگیزه مان را دنبال کنیم و کاری را که هیجان زده مان میکند انجام دهیم. برای من و خیلی از افراد این کارها شامل ساختن و خلق کردن چیزهای جدید و یا درست کردن چیزهای زیبا و یا بیان نظراتمان است. خوب این کاری است که من به جای هدف گذاری میکنم.
* من کاری را میکنم که هیجان زدهام میکند. هر روز من از خواب بلند میشوم و کاری را میکنم که مشتاق انجامش هستم چیزی را خلق میکنم که عاشقش هستم
* من نگران این نیستم که در یک سال و یا شش ماه دیگر کجا باید باشم اما به این توجه میکنم که الان کجا هستم
* من برنامه ریزی نمیکنم چرا که این کار خیالپردازی است شما هیچ وقت نمیفهمید که در یک سال یا شش ماه بعد چه اتفاقی خواهد افتاد. شما میتوانید که برای کنترل اتفاقت تلاش کنید اما خواهید باخت. مسائل همیشه اتفاق میافتد گاهی اتفاقات خوب و گاهی هم بد و این مسائل برنامهها را به هم میریزد. به جای این یاد گرفتم که با جریان حرکت کنم و نگران این نباشم که چه اتفاقاتی ممکن است نقشههایم را به هم بریزد اما نگران این هستم که الان دارم چه کار میکنم. این رفتار به من اجازه میدهد که به فرصتها و مزیتهایی که یکدفعه برایم پیش میآید برسم و برایش تلاش کنم و یا روی کارهایی تلاش کنم که قبلاً در مورد آن نمیدانستم. و تصمیم بگیرم در مورد اینکه کار مهم و تأثیر گذار الان چه چیزی است نه اینکه به برنامه ی چند ماه قبل بپردازم.
* من اجباری روی انجام کارها ندارم و کارها بهصورت طبیعی و آهسته انجام میشود.
* و من بروی زمان حال و شادی تمرکز میکنم
این موضوع زمان زیادی از من گرفته است. رها کردن اهداف موضوع ترسناک و مشکلی است٫ اما اگر شما بهصورت مستمر این کار را تکرار کنید آنقدرها هم سخت نیست. من به آهستگی خودم را با کارم وفق دادهام و یادگرفته ام که در لحظه کار بکنم و همراه با جریان زندگی حرکت کنم چه زندگی آنلاین و چه زندگی آفلاین.
این راه زیبایی برای کار کردن است. و من کارهای زیادی را به این شکل انجام دادهام که البته تصادفی نبوده و این ثمره ی طبیعی انجام عاشقانه کارهاست بدون هدف گذاری خاص.