پیداکردن سادگی
یک مسافر خوب برنامه ثابتی ندارد و تمایلی به رسیدن هم ندارد.
لائوتسه
7: پیداکردن سادگی
“کمال قابل دسترس است نه وقتی که چیزی برای اضافه کردن نیست بلکه وقتی که چیزی باقی نمانده که کنار گذاشته شود.”
آنتوان دوسنت اگزوپری
برای سالهاست که روی زندگی کردن به شکل ساده تر مشغول به کار هستم هم در زندگی شخصیم، هم در خانوده و هم در محیط کار. این کار یکی از بهترین کارهایی بوده که در طول عمرم آن را در خیلی جاها انجام دادهام:
-
یک زندگی ساده، استرس کمتری دارد، عاقلانهتر و شادتر میباشد.
-
زندگی سادهتر خرج کمتری دارد و به من کمک کرده که از شر بدهیهایم خلاص شوم
-
به من کمک میکند که در هنگام کار بهتر تمرکز کنم و در حرفه خودم موفقتر از پیش باشم (تاکنون).
-
وقت بیشتری را برای خانوادهام و چیزهایی که بیشتر دوستشان دارم خالی کردهام.
-
زندگیام را از شر چیزهایی که علاقهای به انجام دادنشان نداشتهام خلاص کردهام.
-
متعلقات کمتری دارم که منتج به خانهای منظمتر و محیط کاری عاری از شلوغی شده است که عاشقشم.
و اینها فقط تعداد کمی از این فواید میباشند. وقتی که پای تمرکز به میان میآید سادهسازی نقطهای عالی برای شروع میباشد. وقتی که شما سادهسازی میکنید اضافات را حذف میکنید و به خودتان اجازه تمرکز میدهید. شما میتوانید سادهسازی را قسمتی ضروری در پیدا کردن تمرکز قلمداد کنید.
این قسمت راهنمایی خلاصه در پیدا کردن سادگی میباشد.
زندگیتان را ساده کنید
یک زندگی ساده چه شکلی است؟ هیچ جواب قطعی وجود ندارد. بعضیها ممکن است به شکل بسیار عجیبی در یک کابین در آلاسکا یا در یک جزیره استوایی زندگی کنند و بعضیهای دیگر در یک کلان شهر بهعنوان دلال سهام در تالار بورس زندگی کنند. کلید سادگی در پیدا کردن چیزهایی است که بیشترین اهمیت را برای شما دارند و حذف تمام چیزهای دیگر تا جایی که ممکن است.
یک زندگی ساده ممکن است به معنی داشتههای کمتر باشد. ما به خودمان اجازه میدهیم که در طول سالیان داشتههایمان را از طریق خرید، دریافت هدیهها و غیره روی هم تلنبار کنیم تا جایی که خودمان را در تمام آنها غوطه ور میکنیم. ما به شدت تحت تأثیر تبلیغات برای بدست آوردن چیزهای گوناگون هستیم اما ما سیستم مناسبی برای خلاصی از دست آنها نداریم. خلاص کردن خودتان از این همه درهمریختگی باعث ایجاد فضای برای فکر کردن و برای تمرکز میشود.
یک زندگی ساده تر به معنی تعداد وابستگی ها و تعهدهای کمتر میباشد. خیلی سخت میباشد همانطور که دارییها در طول زمان روی هم جمع میگردد تعهدات و وابستگیها نیز روی هم در طول زمان جمع میگردند و نتیجه این خواهد بود که ما در زندگیمان زمانی برای چیزهایی که واقعاً برایمان اهمیت دارند نخواهیم داشت. خارج شدن از این تعهدات و وابستگی هایی که الان دارید قسمتی سخت و دردناک میباشد: نیاز است که به مردم بگویید “نه” و آنها را به طریقی نامید کنید. به تجربه من مردم به زندگی خود ادامه خواهند داد و وقتی که شما بسیاری از این تعهدات و وابستگیها را حذف مینمایید شما زمان بسیار زیادی را برای چیزهایی ک واقعاً دوستشان دارید خالی کنید.
یک زندگی ساده تر به معنی حواس پرتیهای کمتر، مشغولیتهای کمتر، به همریختگی های کمتر و فضای بیشتر برای چیزهایی که بیشترین اهمیت را برای شما دارند. شما زمان بیشتری را برای کاری که به آن اشتیاق دارید، آدماهایی که عاشقشان هستید و سرگرمیهایی که شما را خوشحال میکنند آزاد خواهید کرد. زمانی برای تنهایی، برای فکر کردن و این چیز خوبیست.
کارتان را ساده کنید
سادهسازی در کار بصورت کلی بسیار مشابه سادهسازی زندگی است اما یک مقداری بیشتر به سمت کارایی و سودمند بودن گرایش دارد. اجازه بدهید با این سؤال شروع کنیم: سادهسازی کار به چه معنی است؟
میتواند معانی بسیاری داشته باشد از جمله:
-
پاکسازی به هم ریختگی از محیط کارتان، برای پیدا کردن تمرکز با ایجاد فضایی عاری از حواس پرتی و آرامش بخش.
-
تمرکز کمتر بر روی کارهای شلوغ و تمرکز بیشتر بر روی کارهای مهم که تأثیر فراوانی بر روی شغل و حرفه شما دارد.
-
کار کردن بروی تعداد کمی پروژه، تا کمتر سرشلوغ باشید و بیشتر متمرکز باشید.
-
کم کردن حوزه کاریتان که منجر به کار کمتر اما بهتر میشود. چیزهای کمتری را ارائه دهید ولی به بهترین شکل ارائه دهید.
-
حذف جریانهای ارتباطی، اخبار و حواس پرتیها.
-
ساخت زندگی کاری که خواهانش هستید نه اینکه پاسخی باشید به نیازها و درخواستهای دیگران.
برای من این به معنی برخواستن از خواب در صبح و تصمیم به انجام یک کار که بیشترین اهمیت را برایم دارد. این یعنی صرف زمان کمتر بروی ایمیل و دیگر حواس پرتیهای موجود و صرف زمان بیشتر بروی ساختن چیزهای مهمتر. این یعنی داشتن محیط کاری عاری از حواس پرتی و مکان و زمانی برای فکر کردن. این زندگی کاری است که عاشقشم و آن را به هر کسی پیشنهاد میکنم.
یک زندگی کاری ساده ممکن است به چند دلیل مشکل باشد:
-
شما باید یاد بگیرید که به بقیه بگویید “نه”. با گفتن “آره” به هر درخواستی از سوی دیگران، شما زمانتان را برای کارهایی که برای دیگران و نه الزاماً برای شما مهم هستند صرف می کنید. گفتن “نه” به معنی سرسخت بودن و ارزش قائل شدن برای زمانتان بیش از هر چیز دیگری میباشد. گفتن “نه” گاهی اوقات ممکن است برایتان ناخوشایند باشد اما نتیجه آن فضای بیشتر برای کارهایی است که براتان مهم هستند و نه کارهایی که صرفاً مشغولتان میکنند.
-
همچنین شما باید یادبگیرید که کار کمتری انجام دهید. این برای بیشتر مردم سخت میباشد چون به ما یاد داده شده است که هر چه بیشتر انجام دهیم سودمندیمان بیشتر است و اگر ما مشغول به نظر برسیم مردم فکر میکنند ما کارآمد و مهم هستیم. اما با این اوصاف همچین چیزی حقیقت ندارد. مشغول بودن ما به جز تشویش معنی دیگری ندارد، ممکن است ما مشغول به انجام کاری بی معنی باشیم. انجام دادن کارهای مهم به معنای واقعیِ سودمند بودن میباشد نه الزاماً اینکه به هر شکل مسخره ای مشغول باشیم. بر روی کارهای کمتر و با تأثیر گذاری بیشتر تمرکز کنیم.
چگونه شروع کنیم
با این همه به هم ریختگی در اطراف ما برای حتی شروع به سادهسازی میتواند ترسناک باشد. اجازه ندهید که این شما را متوقف کند. شروع کردن بسیار مهمتر از انجام دادن هر چیزی به یک مرتبه میباشد یا شروع کردن در بهترین نقطه ممکن.
دو نکته هست که برای شروع به شما توصیه میکنم و میتوانید انتخاب کنید که کدامیک را اول انجام دهید و واقعاً مهم نیست که از کجا شروع میکنید:
-
انتخاب لیستی کوتاه از کارهای مهم در زندگیتان. بسیار ضروری است که یک قدم به عقب برگردید و چیزهایی که در زندگیتان بسیار مهم هستند را مشخص کنید. من پیشنهاد میکنم که یک نصف روز یا حداقل 30 الی 60 دقیقه را صرف آن کنید. بیرون بروید و قدم بزنید یا به یک کافی شاپ بروید و به خودتان اجازه فکر کردن بدهید. دورنمای کلی را بسازید: عاشق چه چیزی بیشتر از هر چیز دیگری هستید؟ لیست هر شخصی با دیگری متفاوت خواهد بود. لیست من به این صورت بود: وقت گذراندن در کنار خانواده، نوشتن، خواندن و دویدن. فقط 4 یا 5 مورد را انتخاب کنید حتی اگر تعداد زیادی چیزهای دیگر که به نظر مهم میآیند نیز وجود دارد. حالا یک لیست بلندتر درست کنید: جه چیزهای دیگر در زندگیتان وجود دارد که در لیست کوتاه تر نیست؟ وقتی که این کارها را انجام دادید شما دورنمای کلی را ساختهاید. قدم بعدی حذف و زدودن تعهدها و وابستگی های که در لیست کوتاه نیستند، میباشد. همین کار را با زندگی کاریتان انجام دهید. چه پروژههای و اهدافی مهمترین آیتمهای لیست کوتاه شما است و کدام یک از آنها در لیستتان قرار نمیگیرد؟
-
از یک نقطه شروع به پاکسازی درهم ریختگی کنید. درهم ریختگی فیزیکی میتواند سخت باشد به همین دلیل است که شما باید یک نقطه کوچک را انتخاب کنید و آن را پاکسازی کنید. شما میتوانید بعداً به بقیه نقاط برسید. این نقطه ممکن است روی میزتان باشد و اگر روی میزتان بسیار شلوغ میباشد میتوانید یک قسمت خاص از میزتان را پاکسازی کنید. ممکن است یک کابینت یا اپن آشپزخانه باشد. مهم نیست که آن نقطه کجا است. چگونه شروع کردن آن به این شکل است: اول آن نقطه را خالی کنید و همه وسایل را به کناری بریزید. حال به سرعت از میان آنها شروع به جداسازی آنها به سه قسمت کوچکتر کنید: وسایلی که استفاده میکنید و دوستشان دارید، وسایلی که شما میتوانید ببخشید و آنهایی که دور میریزید. به سرعت و بیرحمانه مرتب سازی کنید. هر چیزی باید در یکی از این سه گروه قرار بگیرد. سپس آشغالها را دور بریزید، وسایل قابل بخشش را در یک جعبه بریزید تا بعداً آن را به کسی یا سازمانی ببخشید و در نهایت وسایلی که عاشقشان هستید و از آن استفاده میکنید را به شکلی مرتب در جای مناسبشان قرار دهید. هر چیزی یک چیدمان نهایی دارد، تمام. به آرامی قلمروتان را به مناطق شلخته دیگر گسترش دهید.
چگونه به شکل سیستمی سادهسازی کنیم
وقتی که شما با دو مورد بالا شروع کردید یا نیروی محرکه جدید ادامه دهید. لازم نیست همه را با هم انجام دهید. تنها 20 دقیقه در روز جادو خواهد کرد. با قدمهای کوچک، و هر دفعه یک قدم.
تکههای کوچکی که من انجام میدهم به این صورت میباشد:
-
صرف 10 دقیقه در روز برای پاکسازی ناحیه کوچک دیگری از درهمریختگی اطراف. میتواند قسمت دیگری از میز کار یا نهارخوری باشد، میتواند قسمت کشو، قفسه، بخشی از کف اتاق، یک دیوار که از کاغذ و یادداشت پوشیده شده است، باشد. از متدهای بالا برای مرتب سازی استفاده کنید و هر روز حوزه آن را گسترش دهید.
-
صرف 10 دقیقه در روز برای سادهسازی تعهدها و وابستگیها، کارهایی که مشغول به انجام آن هستید و چه چیزهایی به زندگیتان وارد میشود. هر روز فقط یک یا دو چیز را ساده کنید. اگر شما تعهد یا وابستگیای را برای حذف کردن انتخاب کردهاید به سادگی به آن شخص ایمیل یا تماس بگیرید و به آنها بگویید که دیگر شما نمیتوانید به آن دورهمی یا مربیگری آن تیم یا بازی کردن در این تیم یا کار روی این پروژه یا آن یکی دیگر بپردازید و خدمت رسانی کنید. اگر شما میخواهید آن چیزهایی را که انجام میدهید سادهسازی کنید آیتمهایی را که در لیست کوتاه شما نیستند خط بزنید و بی خیالشان شوید. گاهی اوقات این به معنی آن است که ایمیلی مبنی بر اینکه دیگر قادر به کار روی آن آیتم نیستید به این دلیل که ظرفیت شما پر شده است برای شخصی بفرستید که از آن اطلاع یابد. اگر شما انتخاب کردهاید که چه چیزی به زندگی شما وارد میشود، شاید شما تعدادی از خبرنامههایی که روزانه به ایمیلتان ارسال میشود (تمام آنها) را حذف کنید. ممکن است شما لیست بلاگهایی را که دنبال میکنید کوتاه کنید یا قطع اشتراک از یک مجله، یا عدم استفاده از شبکههای اجتماعی ای که هیچ ارزشی به زندگی شما اضافه نمیکنند.
با این روند هر دفعه یک قطعه، در نهایت شما چه فیزیکی چه ذهنی مقدار زیادی به هم ریختگی را هم در زندگی شخصی و هم کاری حذف میکنید و در طول زمان چیزها ساده و ساده تر میشوند.